یادش بخیر سرکلاس بودیم روز اولی بود که تو اون سال شیمی داشتیم( چقد دلمون میخواست کلاس رو کنسل کنیم ) هرکاری میکردیم معلم ول کن کلاس نبود هرکس یه چیزی میگفت یکی از بچه ها به معلممون گفت میشه کولر رو روشن کنین؟ معلم رفت و کولر رو روشن کرد ولی کولر یه کلید مرکزی تو دفتر مدرسه داشت که خاموش بود و هیچکس نمیدونست. معلم بیچاره که فکر کرد باعث شده کولر بسوزه خیلی ترسیده بود هممون از قیافش خندمون گرفت یه دفعه برگشت گیر داد به یکی از بچه های کلاس بهش گفت: از چی میخندی؟
اونم خیلی هول شد گفت من که نمیخندم پوزخند میزنم( بیچاره میخواست بگه لبخند میزنم گند زد ) معلمه از حرف همکلاسیم هنگ کرد هیچی نگفت فقط کیفش رو برداشت و از کلاس رفت بیرون.
از جلسه بعدش معلم شیمیمون عوض شد![](http://hopeless.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/177.gif)
|